افراط در فضیلت گویی یا الگوسازی افراطی
برای بعضی افراد شاخص از فضایلشان مثال میزنیم تا دیگران هم به آن فضایل آراسته شوند و او را الگوی خود قرار دهند.
این بدان معنا نیست که این فضایل لزوما فقط در آن شخص وجود دارد بلکه این منظور است که چون او شخص شناخته شده تر یا بزرگ تری است بین مردم ( از لخاظ علمی یا مدارج معنوی ) از او میگوییم که افراد بیشتری مثل او عمل کنند .
۱- گاه این فضیلت در یک شخصیت الگو آنچنان بارز است که مثل آفتاب میدرخشد
۲- یا آن که اصلا در دیگرانی غیر از او وجود ندارد و خاص خود اوست! « این مورد دومی را برای الگوشدن مثال نمیرنیم چون خاص اوست و دیگران ممکن است نتوانند تکرارکنند و فقط جهت تعریف و مدح ذکرمیکنیم »
اشاره به چند نکته در این بین لازم است تا به افراط در این امر منجر نشود :
* از هرفردی الگو نخواهیم بسازیم بصرف اینکه اومورد علاقه ماست باید جزو شرایط بالا قراربگیرد. ۱ - اوج و قله آن فضیلت در او باشد یا خاص خودش باشد ۲ - بیشتر از سایرین بین مردم شهره باشد .
مثلا نگوییم : آقای غضنفر مدیر اداره ما نمازشب میخواند! که چه؟! این جز ریا یا فخرفروشی چه سودی بحال کسی دارد؟! حالا بعضا شهیدی را مثال میزنند که شاید جمعا ده نفر نامش را بشناسند و عملی هم که انجام داده عملی پرتکرار بین مردم عادی یا ساده و سطحی است.
* فضیلتی که از آن مثال میزنیم آنقدر کلیشه ای نباشد و معمولی که میلیونها نفر به آن عمل کنند! مثلا بگوییم : فلانی نماز میخواند ! یا فلانی هرشب مسواک میزد ! لباس هایش را میشست!
* در فضایلی که پرتکرار یا کلیشه هستند بهتر است از اسوه های تمام و کمال آنها فقط الگوساخت .
مثل نماز یا نمازشب یا صبرپیشه کردن : اوج آن متواند در یک امام معصوم باشد یا درمسائل علم تجربی یک دانشمند مشهور و سایرین فقط الگو پذیرهستند ونباید این ویژگی آنها در بوق و کرنا شود!