نوروز در اشعار شاعران ایران زمین
در مطلب زیر نوشته های استاد عزیزم آقای مجتبی جعفری را که امروز در روزنامه همدلی به چاپ رسیده است می آورم،شاد و پیروز باشید:
طنین گامهای بهار ، دلها را مینوازد و رقص فرح بخش و مُشک بیز شکوفهها، روح را میرقصاند. باد صبا نافه گشایی میکند تا جانها به عطر آسمانی آن بویناک گردد. طَبَق طَبَق سبزه و گل در راه است تا زمین و آنچه بر وِی است بیاراید. بهار فرا میرسد تا نغمه شادی و سرور بر لبها و در دلها بنشاند و زنگ غم و اندوه از چهرهها بزداید. رستاخیز طبیعت به شیدایی بهار است؛ از نسیم بهار است. زمین در زایش بی امان خود و زمان در دگرگونیهای مداوم خویش شمّهای از نقشبندیهای نقّاش اَزَل را مینمایاند. بهار فرا میرسد تا هرآنچه از سردی و خشونت، جمود و خمودگی و سکون و رخوت از چهره زمین بتاراند. گل به تبسّم قامت میبندد وشکفتن را زمزمه میکند تا ناز و تنعّم خزان و شوکت باد دِی را درهم فرو ریزد.
و نوروز، آغاز بهار است و آغاز بهار، آغاز حیات. نوروز، شاهبیتِ غزلِ سبزِ آفرینش است که با آمدنش شور و گرمی و حیات را تا ژرفای جان به ترنّم مینشیند.
بر پایی جشن نوروز باستانی آیینى دیرپای است، که خاستگاه و ریشه آن به ایران باستان باز مىگردد. بسیارى از مورّخان معتقدند که نژاد پارسى آریایى حتى قبل از زرتشت سال نو را جشن مىگرفته است. درباره فلسفه و علل پیدایش جشن نوروز نظرات متفاوتی وجود دارد امّا متون کهن ادبى، بهترین منبع براى بیان چگونگى شکلگیرى آیینِ شیرین و دیرینِ نوروزى است. نویسندگان و شاعران قرن چهارم و پنجم هجرى همچون حکیم ابوالقاسم فردوسى، منوچهرى، عنصرى، فرّخی و ... هر یک در پارهاى از متون و اشعار، از آغاز بهار و رستاخیز طبیعت و نوروز، سخن گفتهاند. در ادبیات فارسی جشن نوروز را مانند بسیاری از آیینهای دیگر به نخستین پادشاهان نسبت میدهند. با توجه به روایتهای افسانهای- اسطورهای ایران، آغاز پیدایش جشن نوروز را به جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی ایران نسبت دادهاند. بدین صورت که «جم» پادشاه آن زمان، پس از در نَوَردیدن سرزمینهای بسیار، وقتی که به آذربایجان رسید، دستور داد تخت جواهر نشانی را بر مکان بلندی به سمت مشرق بگذارند و خود نیز تاج جواهر نشانی را بر سر گذاشت و برآن تخت نشست. همین که پرتو خورشید بر تاج افتاد، شعاعی در نهایت روشنایی به وجود آمد، مردم شاد شده و گفتند:« امروز، روز نو است» و به این دلیل که به زبان پهلوی، شعاع نور را «شید» میگفتند، از آن روز این کلمه را بر نام جم افزودند و او را «جمشید» نامیدند و جشن بزرگی برپا کردند. فرزانه پارسی، فردوسی بزرگ این چنین نغمه سر میدهد:
همه کردنیها چو آمد بجای
ز جای مهین برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد برِ تختِ اوی
فرومانده از فرهِ بختِ اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج تن دل ز کین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده از خسروان یادگار
در شاهنامه فردوسی، وقوع بیشتر رخدادهای مهم مصادف با نوروز بوده، از جمله آغاز آفرینش، غلبه کاوه آهنگر بر ضحّاک ماردوش، زادروزِ سیاوشِ فرخنده، به تخت نشستن کیخسرو و نجات ایران از دشمنی با افراسیاب. همچنین به دنیا آمدن زرتشت در آیین ایران باستان نیز در روز نوروز اتفاق افتاده است.
نوروز عمومیترین و دیرپاترین جشن مردم ایران است که همزمان با نخستین روز از سال خورشیدی ایرانی - هرمز روز یا اورمزد روز- برابر با یکم فروردین ماه برگزار میشود. این روز، ریشه در آیینها و سنّتهای کهن نیاکان ما دارد و از دورترین دوران تاریخی این مرز و بوم، تاکنون پاینده و پایدار مانده است. بیشک، در میان همه جشنها و آیینهای ایرانی نمیتوان رویدادی را به مانند نوروز، جست وجو کرد. نوروز، بزرگترین جشن ملّی ایرانیان است و تمام اقوام، مذاهب و گروههای فکری و عقیدتی را که در این مرز و بوم زندگی میکنند گردِ هم میآورد؛ از این روست که این جشن در میان ایرانیان ارزشی ماندگار یافته است. دلیل پایدار ماندن نوروز در فرهنگ ایرانی را میتوان پیوند عمیق آن با آیینهای ایرانی و تاریخ این کشور با حافظه فرهنگی ایرانیان دانست.
شادی و شادمانی نزد ایرانیان همواره از جایگاهی والا برخوردار بوده و از آن به عنوان یکی از دهشها و ارمغانهای ایزدی یاد میکردهاند و آیینهای شادمانی از برجستهترین هنجارها و ویژگیهای فرهنگی ایرانیان، به حساب میآمده، ازین رو همواره در هالهای از تقدّس، فرخندگی و نیک روزی همراه بوده است. بسیاری از جشنها و آیینهای ایرانی در گذر زمان یا از میان رفتهاند و یا کم فروغ شدهاند، اما تنها جشنی که همچنان باشکوه بسیار در نزد ایرانیان برگزار میشود، نوروز است.
نوروز در ادبیات فارسی با جشن فروردین، نوروز جلالی، و جشن جم و... نیز نامگذاری شده است و بیشتر شاعران بزرگ ایرانی از دیرباز تاکنون درباره نشاط و سرزندگی در بهار و نوروز و آیینهای زیبای آن بهاریههای ماندگاری به یادگار گذاشتهاند. «بهاریه یا بهارانه» به اشعاری گفته میشود که درباره فصل بهار و نوروز سروده و نوشته میشود. ادبیات فارسی، سرشار از «بهارانه»های زیبای شاعرانی همچون رودکی، عنصری، منوچهری، حافظ، سعدی، خاقانی و ... است. سرایندگان ایرانی از دیرباز تاکنون در وصف نوروز و جشن فروردین داد سخن دادهاند که در ادامه به برخی از آنها نگاهی گذرا خواهیم داشت.
رودکی از شاعران نامدار قرن چهارم هجری و پدر شعر پارسی در وصف نوروز و بهار چنین سروده است:
آمد بهار خرّم با رنگ و بوی طیب
با صد هزار نزهت و آرایش عجیب
شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان
گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب
عنصری شاعر سرآمد دربار غزنویان در وصف بهار و نوروز گفته است:
باد نوروزی همی در بوستان بتگر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
باغ همچون کلبه بزاز پر دیبا شود
راغ همچون طبله عطار پر عنبر شود
منوچهری دامغانی از شاعران مشهور قرن پنجم بیش از هر شاعری از زیباییهای طبیعت، مناظر گوناگون، گلهای رنگارنگ و ...در فصل بهار قلم فرسایی کرده است:
آمد نوروز هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرّم و خوب ایستاد
مُرد زمستان و بهاران بزاد
نظامی گنجوی در قرن ششم هجری اینگونه از نوروز یاد میکند:
جهان از باد نوروزی جوان شد
زهی زیبا که این ساعت جهان شد
شمال صبحدم مشکین نفس گشت
صبای گرم رو عنبر فشان شد
شیخ اجل سعدی شیرازی بهاریهای با این مطلع میسراید:
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
حافظ نوشین غزل می فرمایند:
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
هوشنگ ابتهاج از غزلسرایان بزرگ معاصر نیز بهارانهای با این مطلع سروده است:
بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم
به پای سرو آزادی سر و دستی برافشانیم
به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاییم
که ما خود درد این خون خوردن خاموش میدانیم
و در پایان با این چکامه زیبا و خاطرهانگیز فریدون مشیری به استقبال بهاری خوش و دلکش خواهیم رفت. امید که این بهار فرحبخش، همراه خود خیر، خوشی، سلامتی، شور، نشاط، سعادت، سربلندی، پیروزی و بهروزی را برای شما به ارمغان بیاورد و به زندگیتان تری وتازگی ببخشد.
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک
شاخههای شسته ، باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس ، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
نوشته:مجتبی جعفری(دانشجوی دکترای ادبیات فارسی)
منبع:روزنامه همدلی